-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 1 مهر 1399 13:11
توی توییتر مینویسم. اگر اونجا هستید و دوست دارید همدیگه رو بخونیم خبر بدید.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 شهریور 1399 10:27
چون از قبل مشخصه میاد تو فکرمون؟ یا چون میاد تو فکرمون اتفاق میفته ؟ ترجیح میدم هیچ کدومش نباشه.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 19 شهریور 1399 10:17
سالن بورس هم به اندازه ی محل کار من شلوغ نیست. میدونی دارم دیوونه میشم. با هدفون نمیتونم کار کنم و همیشه پشت میزم رو به حرف زدن بیخود با آدما ترجیح میدم :( روز اولی که اومدم اینجا گفتن چی نیاز داری؟ گفتم یه لپ تاپ خوب و یه محیط آروم. متاسفانه فقط اولی فراهم شد.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 11 شهریور 1399 16:20
پنج فاکینگ میلیون تومن برای ایرپاد واقعن عدد غیر منطقی ایه. نیم ساعت زحمت کشیدم توجیهش کنم من با خریدن ایرپاد اپل بیشتر ناراحت میشم تا خوشحال :|
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 3 شهریور 1399 13:28
پیرو پست قبلم امروز یه جایی رو پیدا کردم که این کارو میکنه البته اگر هزینه های خیلی نجومی نداشته باشه. خیلی هم کاراشون مورد پسند و خوب بود. عاخجان عاخجان
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 2 شهریور 1399 10:23
کاش یه جایی بود میتونسم برم متراژ و نقشه خونه و سبک مورد علاقه م رو بهش بدم خودش وسایل مورد نیازم رو بخره بیاره بذاره سرجاشون. دیوانه شدم از بس به رنگ پارچه مبل و گلدون و سایر داستاناش فکر کردم :(
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 2 شهریور 1399 10:21
مثلن فرصت دیدن آینده رو به طور محدود داشتیم. ماهی دوبار شاید. فکر کن میتونسی ببینی حالا اگر این تصمیم رو بگیرم تهش چی میشه ینی ؟
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 2 شهریور 1399 10:19
کاش میتونسم یه سری از آپشن های گوگل کروم رو با فایر فاکس ترکیب کنم ، برسم به مرورگر ایده آل م .
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 مرداد 1399 17:14
امروز هما پیام داد یه شعر عاشقانه برای سالگرد ازدواجش پیشنهاد بدم.حقیقتا هرچی بهش فکر میکنم نمیفهمم کجای راه رو اشتباه رفتم ؟!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 27 مرداد 1399 10:16
مدت ها بود دنبال یه راهی بودم که کمتر چای بخورم. امروز یه کفشایی پوشیدم که برخلاف انتظارم تق تق صدا میده :| حتی جرات ندارم از جام پاشم برم چای صبحونه م رو بریزم :| بعد هی به خودم میگم سعیده اعتماد به نفس داشته باش یه تق تقه دیگه ! ولی متاسفانه وقتی از جام پا میشم دلم میخواد هرچی زودتر تو افق محو بشم :( مسئله خود به...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 27 مرداد 1399 10:02
اگر نظر من رو بخوای ! کی باید گزارش رو بده؟ مدیر! پس کی باید بنویسدش ؟ قاعدتا مدیر! قدرت مهم تره یا نظر من؟ معلومه که قدرت :دی در نتیجه کی باید گزارش رو بنویسه ؟ اینجانب :(
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 27 مرداد 1399 09:52
چند روزه کارت من دستشه با اون خرید میکنه. دیشب میگه " چه حس خوبی داره تو هی کارت بکشی sms ش بره برای یکی دیگه الان میفهمم خانوما چه لذتی میبرن" . من :| - جدا من چرا تا حالا این حس رو تجربه نکردم ؟ احساس میکنم کلاه رفته سرم :/
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 27 مرداد 1399 09:50
قبلا دلم برای مقتول های جنگی میسوخت. پادکست " آدم های معمولی" علی بندری رو که گوش دادم نظرم عوض شد. اونی که زندگیش تباه میشه قاتل س.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 26 مرداد 1399 13:51
بعد امروز که با لیلی حرف میزدیم میگفت زن بودن خودش مشکل هست اگر زنی باشی که میفهمه دیگه اوضاع غیرقابل کنترله !
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 24 مرداد 1399 00:40
خب میدونی من تو فاصله ی کمتر از دوازده ماه مجبور شدم دوبار جراحی کنم. ادمایی دیدم که هیچ وقت فکر نمیکردم، اضطراب هایی رو تجربه کردم که انتظارشون رو نداشتم. الان ؟ کمتر از ادما ناراحت میشم. کمتر بهشون فکر میکنم. حرفاشون دیگه به اندازه ی قبل برام اهمیتی نداره. الان چیزایی که فکر میکردم خیلی دوره رو باور کردم. هرچند قبلا...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 22 مرداد 1399 16:52
امروز خسته م خوابم میاد و بخاطر اینکه دوباره درد دارم اضطراب گرفتم. بخاطر همین هم از صبح دایورت کردم. به جهنم که کنترل پروژه اپراتور داره خودش رو میکشه که بهش زمان بندی بدم. زنگ زد، لهش کردم. ترجیح دادم امروز کار نکنم چون میدونسم خرابکاری میشه. همینجوری به مقاله خوندن ادامه میدم تا بلکه امروز تموم بشه.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 22 مرداد 1399 16:44
backdoor به معنای درپشتی، توی نرم افزار اشاره داره به حفره های امنیتی که کمپانی سازنده از عمد توی محصولش میذاره تا بتونه مخفیانه به اطلاعات کاربرا دست پیدا کنه .یه سری نرم افزار ها تو دنیا هست که متن باز یا همون open source هستن مثل تلگرام. اینا میان کدهاشون رو در اختیار همه قرار میدن اینجوری برنامه نویسا میتونن...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 19 مرداد 1399 09:41
مامان بهم مقادیر قابل توجهی لواشک آلبالو داده. فقط امیدم به اینه که در زمینه ی سلف کنترل پیشرفت کرده باشم. وگرنه که اون میمونه و من و معده درد و بیمارستان تو این کرونایی :/
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 14 مرداد 1399 12:35
اصلن انگار بازی یه جوری چیده میشه که دست از سر خودت برداری. من به شدت نسبت به خودم سخت گیرم شکست ها رو به سختی میپذیرم یا حتی نمیپذیرم ! و اگر تو یه کاری عالی نباشم فکر میکنم افتضاحم ۱ حالا فکر کن الان دارم رو یه پروژه ای کار میکنم که لایو در حال استفاده س (به ندرت پروژه های ما این مدلی هستن و بله ! من دیقن تو جایی...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 13 مرداد 1399 14:17
متاسفانه من هرچی بیشتر سعی میکنم تو صورتم نشون بدم که الان خیلی کار دارم با من حرف نزنین طرف مقابل بیشتر ترغیب میشه به حرف زدن ادامه بده :|
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 13 مرداد 1399 14:15
بهش میگم فلان همکارمون اینترنتی تو استرالیا خونه خریده. میگه مردم از چه راه هایی پول درمیان. فکر کردم منظورش سرمایه گذاری تو استرالیاست ولی بعدا فهمیدم منظورش روش پول دراوردن اون آدمیه که کلاه همکارمون رو برداشته :))
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 13 مرداد 1399 14:14
تراپیستم میگه جلسه های من با بقیه مراجعام معمولا اینقد منطقی نمیرن جلو، روال من اینطوری نیست، باید از این فاز دربیایم. خد ا شاهده که من یه درصدم منظورش رو متوجه نمیشم !
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 13 مرداد 1399 14:10
سرهنگ میگه پرفکشنیست بی درد، پرفکشنیست مرده ست. منطقیه.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 12 مرداد 1399 21:55
من همیشه پرفکشنیسمم درد میکنه. گاهی وقتا خیلی خیلی درد میکنه.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 8 مرداد 1399 14:05
بعضی از مزون ها هم یه چیزی از فیری سایز شنیدن فقط. عزیزم وقتی شما میزنی فیری سایز از ۳۶ تا ۴۴ اون لباس برای منی که سایزم ۳۶عه دیگه لباس نیست وسیله ای برای استتاره :|
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 6 مرداد 1399 11:23
تو ماشین داشتم از پیچیدن باد لای موهام نهایت لذت رو میبردم که یدونه از اون sms ترسناکا براش اومد. احضارش کردن رفت D: گفته بودن با ر اول باید تعهد بدی تکرار بشه باید بری دادگاه. مقصر هم در هر صورت راننده هست نه سرنشین. اینجوری شد که بهش گفتم از این به بعد اگر نظراتم رو تایید نکنی سعی میکنم بیشتر از پیچیدن باد لای موهام...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 5 مرداد 1399 10:35
وقتی دانشجو بودم خیلی از همکلاسی هام رشته تحصیلیشون رو دوست نداشتن با افسردگی فارغ التحصیل شدن و هیچ وقت هم تصمیم نگرفتن وارد بازار کار بشن. ولی خب بازار کار برای مهندس ها خیلی گسترده س و ادما با هر روحیه ای میتونن یه کاری برای خودشون دست و پا کنن. من معمولا اینجا راجع به خودم مینویسم ولی این پست برای خودم نیست. شاید...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 4 مرداد 1399 17:11
خانومی که اولین مشتری بیزنس کوچیک من بودی وسط همه ی این فکرای بد تو نجاتم دادی. باعث شدی امیدوارتر بشم. من پر از شور زندگی هستم ولی توی سکوت خودم. بین این همه اپلیکیشن نمیدونم بیزنس من زنده میمونه و بزرگ میشه یا میمیره. من ولی تلاش میکنم و بهش خیلی امید دارم :)
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 4 مرداد 1399 17:05
مامان امروز بهم زنگ زد گفت سفر خوش گذشت؟ من گفتم اره خدا رو شکر. گفت نگرانت بودم اذیت شی چون تو خیلی نمیتونی جای شلوغ رو تحمل کنی. بعد در حالی که داشتم سعی میکردم بغضم نترکه تو دلم گفتم واقعا بدترین سفر عمرم بود. متاسفانه اگر ادما از یه تعدادی بیشتر بشن، بودن تو اون فضا برام اذیت کننده میشه این چیزی نیست که دست من...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 1 مرداد 1399 11:04
تا وقتی با اون اشنا نشده بودم یه کارمند ساده بودم که هر روز صبح با امیدها و ارزوهای دنیای خودش میومد سرکار و تلاش میکرد. ولی از وقتی باهاش اشنا شدم از وقتی راجع به آدمای اینجا باهام حرف میزنه، از سیستمشون برام میگه دنیام عوض شده. احساس میکنم دارم خشم و فشار زیادی رو تحمل میکنم که کاری هم براش از دستم برنمیاد. بعضی...