وقتی دانشجو بودم خیلی از همکلاسی هام رشته تحصیلیشون رو دوست نداشتن با افسردگی فارغ التحصیل شدن و هیچ وقت هم تصمیم نگرفتن وارد بازار کار بشن. ولی خب بازار کار برای مهندس ها خیلی گسترده س  و ادما با هر روحیه ای میتونن یه کاری برای خودشون دست و پا کنن. من معمولا اینجا راجع به خودم مینویسم ولی این پست برای خودم نیست. شاید بتونه به بعضی ها کمک کنه.

شغل های زیادی هست که نیاز نیست حتمن براش کار فنی بکنی یا مدام در حال فکر کردن و سرکله زدن با مسائل ریاضی باشی.مثلن

یه ادمایی هستند که کارشون اینه برن جلسه ! همین. فقط کافیه ارتباطات اجتماعی خوبی داشته باشن و ادبیات اون کار فنی رو بلد باشن. فرض کن ما داریم تو شرکتمون ماکروفر میسازیم. لازم نیست این ادما بدونن ماکروفر چجوری ساخته میشه فقط کافیه بدونن کارش چیه و هر دکمه ای چه معنی میده.

یه ادمایی هستند که کارشون فقط برنامه ریزیه. توی پروژه های بزرگ اتفاقا حضور این ادما خیلی هم ضروریه. حقوق های خوبی دارند و میتونن خیلی خوب توی سازمان ها پیشرفت کنند.

یه ادمایی هستند کارشون لینک زدنه. یعنی این ادما میان بین دو تا یا چن تا تیم واسط میشن چون مستقیم کار کردن اون تیم ها با هم باعث بی نظمی و تنش میشه.

یه ادمایی هستند که کارشون تست کردنه. یه ماکروفر بهشون میدیم با یه دفترچه راهنما ! اونا میشینن حالت های مختلف رو تست میکنن و اگر مشکلی بود برمیگردونن تا تیم فنی درستش کنه و محصول اماده شه برای بیرون رفتن.

یه ادمایی هستند کارشون فروشه. اینا باید بازار رو بشناسن یا ترجیحا تو جاهای مهم پارتی داشته باشن D:

کلی دیگه هم هست که نیاز نیست براشون انتگرال بلد باشی یا کد بزنی یا مدام مقاله بخونی ولی به تو نیاز دارند چون ادبیاتشون رو میفهمی.


اگر رشته ت رو دوس نداشتی و دنبال کار هم هستی یه چرخی تو بازار مرتبط با حوزه ی کاری خودت بزن شاید یه چیزی پیدا کردی که هم با روحیه ت سازگار باشه هم نتیجه ی چند سال از بهترین سال های جوونیت رو بدون استفاده رها نکرده باشی.



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد