هفته دیگ سمینارمه و حسی ک الان دارم اینه ک از هر چی نورو و فیبرو شبکه نوریه حالم ب هم میخوره. ی چن روزی مهمون دارم. مهسا اومده اینجا. مهسا دختر خوبیه و من بیشتر دوسش دارم اگه محکم بوسم نکنه :| هر ی ساعت ی بار لپمو نکشه :| و بی هوا بغلم نکنه بگه عین گنجشکای خیس میشی :| همه چی آرومه نقطه.
من سال اول دانشگاه : هوررررااااا از اول تیر تابستونم شروع میشه.
من سال دوم دانشگاه: آخجوووون از نیمه اول تیر تابستونم شروع میشه.
من سال سوم دانشگاه: تا وسطای مرداد کار آموزی رو برم دیگ تابستونم شرو میشه.
من سال آخر دانشگاه: هفته اول شهریور دفاع کنم تابستونم شرو میشه.
من سال اول ارشد: نیمه شهریور سمینارمو بدم تابستونم شروع میشه. :|
من سال آینده : تابستون ؟؟!!! مگ داریم ؟؟ مگ میشه ؟! :(
+حل شد.
- چه جوری ؟
+اون عاشقه قدرته. من فقط توپو انداختم تو زمینش.
-ینی چی ؟
+ینی کاری کردم ک احساس قدرت کنه.
-و بعدش ؟
+این ک چی فک کنه دیگ بستگی ب درجه هوشمندی خودش داره و .. . مهمه ؟ ;)
- پسر عمه زا کو ؟
+ داره فوتبال می بینه.
- فوتباله کجاست؟
+ ستارگان جهان با مشعل های خاموش ایران :|
مکالمات من و پدر حمایت از فوتبال ایران.
لب خاموش نمودار دل پر سخن است
" صائب تبریزی"
این عادتی بوده ک من همیشه داشتم. من هر وقت از ی آدمی ک برام مهم بوده خیلی ناراحت بودم حسابی سکوت کردم. قضیه این نیست ک من تو ناراحتی ک بقیه برام ایجاد کردن میمونم نه در حقیقت یکم بدتر از اون من "قید اون آدما رو میزنم". خوبه یا بد ؟ این برای من مهم نیست. ی دوست ک بتونه خیلی ناراحتت کنه و این تنها کاری باشه ک از دستش بر میاد ارزش هیچی رو نداره جز اینکه " قیدشو بزنی" و گرنه تو ناراحتی ک برات ایجاد کرده باقی میمونی.
یکی از معضلات تو خونه ی ما معضل " کی تلفنو برداره" اس و بعد از حل شدن این مسئله معضل بعدی مطرح می شه ک " تلفن کجاست ؟ " فلذا نود درصد تماسایی ک به خونه ما گرفته میشه ب فنا میره.
وقتی ب مامان گفتم دیروز فلانی برای سومین بار درخواستشو مطرح کرده قیافش دیدنی بود " ترکیبی از چ غلطا و ی سری خط نشون های جالب دیگه" از این صحنه های ناب تو صورت شدیدا آروم مامان من کم دیده میشه.