139

میدانی فینگیل جان شاید اینقدر مهارت داشته باشی که لب یک تیغ راه بروی ولی این را بدان ک حتی اگر سقوط هم نکنی همان تیغ تو را زخمی می کند.

130


6u19_ce081e5488.jpg


ای گنج نوش دارو بر خستگان نگه کن مرهم ب دست و ما را مجروح می گذاری ؟


111

تابع لاگرانژین افزوده میتواند چیز خوبی باشد. تابع لاگرانژین افزوده را اضافه میکنند ب یک مسئله ی مقید تا تبدیل شود ب یک مسئله ی بی قید . بعد جواب هایش ب دست می آیند ، ب راحتی!  آقای خدا روی سخن من با شماست. برای فینگیلتان چند فقره تابع لاگرانژین افزوده تجویز بفرمایید. شاید این فن کارساز شد. هوم ؟ نظر شما چیست؟

59

توی ایستگاه اتوبوس سرندی پیتی محکم بغلش کرد و گفت دلم خیلی برات تنگ میشه مراقب زن داداشم باش" او فقط لبخند زد.

دونه برف به او گفت "هرچند اینجام بودی نمی دیدمت ولی همین ک میدونم داری میری دورتر دلم خیلی برات تنگ میشه نمیشه نری ؟ او باز هم فقط لبخند زد.

دیروز یک نفر ساعت هفت نیم صبح زنگ خانه اش را زد مولتی ویتامین بود دراز کشید وسط خانه و خیره شد ب وسیله جمع کردنش گفت " چقد بده ک میخوای بری ، حالا نمیشه نری؟ " ب او خندید حسابی "دیوونه تو کار و زندگی نداری کله سحر اینجایی ؟" " اومدم با هم صبونه بخوریم" " من نه و نیم باید برم خوابت نمیاد؟ "


او با وجود این آدم ها احساس تنهایی میکند. به نظرتان این کمی عجیب نیست؟ کاش می فهمید زندگی همین شادی های کوچک است همین شادی های خیلی کوچک.


+مهر و موم شده برسد ب دست نور آسمان ها و زمین

فرکانس مافوق صوت

توی تاکسی هندزفیری سفیده اش را تا انتها کرده بود توی گوشش صدای آشنایی ب او گفت : " دارم میرم انقلاب کتاب لازم نداری ؟ " و او بی هوا گفت : " چرا سه جلد کتاب ... " نگاهی ب دور و برش انداخت او توی تاکسی بود ، نه صدای آشنا آنجا نبود .  ب او گفتم : " هی !  مرزی بین خیال و واقعیت نیست پیاده شو ... یالا... همین الان... فقط لازمه بری اونور خیابون و بگی انقلاب مگه دلت برای رفیق قدیمیت تنگ نشده ؟ "  صدایم را نشنید ، نمی شنود :( با خودش گفت : " خیالاتی شدم ! لعنت ب وقتی که همه ی آدمای توی پیاده رو شبیه یک نفر میشن " . رفت ... دل تنگ و غمگین...باید ب صدای قلبش گوش میداد :( لدفن ترتیب اثر دهید تا من ب شیوه ای ب او بفهمانم  فقط کافی است به صدای قلبش ایمان داشته باشد.




گزارش روزانه ای از فرشته نگهبان


" مهر و موم شده برسد ب دست نور آسمان ها و زمین "

مهر و موم شده برسد ب دست نور آسمان ها و زمین


از صبح ساعت های نمیدانم چند زل زده بود به دیوار سفید رو ب روی تختش انگار ک قرار باشد چیز مهمی در آن کشف کند تیک تاک تیک تاک هیچ فکری توی سرش نبود هیچ چیز حسی شبیه پرت شدن وسط هیچ جا از آن حس های مبهمی ک فقط گاهی میتوان آن را تجربه کرد تیک تاک تیک تاک ساعت نه و نیم شب بلاخره از دیوار دل کند تیک تاک تیک تاک سرگیجه امانش را بریده بود اوضاع معدش در این جور مواقع هم که معرف حضورتان هست در گزارش های قبلی ام ب آن اشاره کرده ام.  تیک تاک تیک تاک  بعد کمی آسمان را نگاه کرد البته بهتراست بگویم سقف بالای سرش را بعد هم ب شما گفت : " تو همیشه ب جای تایید کردن من راه حل داری تو همیشه ب جای اینکه دقیقن کاری را ک من میخواهم انجام بدهی کاری را انجام میدهی ک بهترین است تو وقتی من حرف میزنم فقط ب من گوش نمیدهی تو همیشه حرف هایی برای گفتن داری  لفظ همیشه فقط برای تو معنا دارد... یا رفیق من لا رفیق له "



گزارش روزانه ای از س ع ی د ه از طرف" فرشته ی نگهبانش"

مهر و موم شده برسد ب دست نور آسمان ها و زمین