روی در آزمایشگاه بزرگ نوشته "آزمایشگاه مخابرات بی سیم پهن باند و پردازش سیگنال های دیجیتال" ولی من و دونه برف تنها کاری ک آنجا انجام نمی دهیم "مخابرات بی سیم پهن باند و پردازش سیگنال های دیجیتال" است.
زیادی تاریک بود من سرم را کرده بودم توی کتاب و داشتم کیس جدید درمانی یالوم را میخواندم هفت درس پیشرفته در درمان سوگ. بچه ها سرشان را کرده بودند توی لپ تاپ و کاغذ و برگه هایشان، برای ارائه آماده میشدند. استاد با دقت به کسی ک پای تخته بود گوش میداد. یک ساعت از شروع ارائه ها گذشته بود ک خیلی خجسته طور آمد توی اتاق پروژه. نوبتش ک رسید رفت بالا و گفت "من وقت نکردم اسلاید درست کنم ." من حس کردم الگوی خودم توی زندگی را پیدا کرده ام توی اتاق پروژه سر یک ارائه ی چرت. کی باورش می شد ؟
حال همه ی ما خوب است. هوا آلوده نیست. تهران طوفان نشده. استاد سالم است و چلاق نشده. تعطیلی رسمی و غیر رسمی ای در کار نبوده. آسمان هم ب زمین نیامده حتی. ولی امتحان ما برای بار سوم ب تعویق افتاد. این مسئله نشان میدهد ما دانشجویانی هستیم ک ابدن جنبه ی داشتن استاد گوگول و مهربانی مثل استاد مخابرات پیش رفته را نداریم.
استاد مخابرات پیش رفته در حالی ک خیلی جدی دارد نوشته های قبلی اش روی تخته را نگاه میکند : "برای رفع این مسئله از دمدولاتور چنگال باغبانی استفاده میکنیم " بعد نگاهی ب ما می اندازد و یک چیزی توی قیافه های ما میبیند ک باعث میشود بگوید " همون شن کش خودمونه بابا ! حالا من ترجمش کردم اسمشو گذاشتم چنگال باغبانی "
ما : :|
استاد : " شن کشم نمیدونید چیه ینی ؟! "
ما : آیکون بعضی وختا بیاید فارسی رو پاس نداریم خب ؟
او یک پیر مرد اخموی بداخلاق است .
من نمیتونم با ایشون ارتباط برقرار کنم ابدنم ب حوزه کاریشون علاقه ندارم.
- مدیر گروه مربوطه- : شما رزومه خوبی دارید ولی ایشون خودش اول از همه دست گذاشته رو شما بقیم نمیتونن چیزی ب ایشون بگن شما پس فردا بخوای بری سرکار کارت گیر ایشونه بخوای هیئت علمی بشی بازم کارت گیر ایشونه حتی برا ادامه تحصیلم بخوای بری ایشون نفوذ خیلی بالایی داره .
پس دیوار بلندیه ولی من ازش رد میشم !
- چیزی گفتین ؟
نه ، میفرمودید.
- ب هرحال ب نظر من سعی کنید با ایشون کنار بیایید چون حتی اگه بخوان میتونن شما رو آموزش محور کنند از دست منم کاری بر نمیاد.
از اتاق مدیر گروه آمدم بیرون و ب این فکر کردم ک 90 درصد مردهایی ک من تا بحال توی زندگیم دیده ام " پَچول " بوده اند. آدم های این دانشکده برای آن پیرمرد اخموی بد اخلاق احترام قائل نیستند فقط ب شدت از او میترسند ! و این نمونه بارز "پچولی" است.
او بداخلاق و اخمو است ؟ او حتی جواب سلام دانشجوهایش را هم نمیدهد ؟ او خیلی کله گنده است ؟ دانشجویانش باید روی موضوعی کار کنند ک او میخواهد ؟ فعلن ک داریم روی موضوعی کار میکنیم ک من میخواهم !
استاد ابتدای جلسه : " من نمیتونم زیاد برای شما وقت بذارم نهایتا هفته ای یک ربع این هفته هم با بچه های دکتری جلسه دارم نمیشه شما برو هفته ای دگ بیا "
استاد نیم ساعت بعد : "جدن؟ more than enough ! این خیلی عالیه شما حتمن فردا بیا با هم ی جلسه داشته باشیم "
من :|
آیا شما تا ب حال فارق(غ؟)التحصیل شده اید ؟ برای فارق التحصیلی از تنها جایی ک نباید امضا بگیرید گلاب ب روی مبارکتان سرویس بهداشتی اعم از واحد خواهران و برادران است.
البته زهی خیالات باطله ! چرا ک ممکن است یکی از همین امضا دهندگان محترم ب شما بگوید : " إع مهرم نیست بگو اون آقا إ ک تو سرویس بهداشتیه برات مهر بزنه " :|
جدیدا فهمیده ام ک جزو فنچ های کلاس محسوب میشوم. راستش را بخواهید این موضوع شدیدا باعث خواب آلودگی من میشود من باید کمی بیشتر میخوابیدم. انسان میتواند ب جای قرار گرفتن در بین دهه شصتی هایی ک اصرار دارند دنیایشان با دهه هفتادی ها خیلی متفاوت است بیشتر بخوابد.