توی توییتر مینویسم. اگر اونجا هستید و دوست دارید همدیگه رو بخونیم خبر بدید.

چون از قبل مشخصه میاد تو فکرمون؟ یا چون میاد تو فکرمون اتفاق میفته ؟

ترجیح میدم هیچ کدومش نباشه.



سالن بورس هم به اندازه ی محل کار من شلوغ نیست. میدونی دارم دیوونه میشم. با هدفون نمیتونم کار کنم و همیشه پشت میزم رو به حرف زدن بیخود با آدما ترجیح میدم :(

روز اولی که اومدم اینجا گفتن چی نیاز داری؟ گفتم یه لپ تاپ خوب و یه محیط آروم. متاسفانه فقط اولی فراهم شد.


پنج فاکینگ میلیون تومن برای ایرپاد واقعن عدد غیر منطقی ایه. نیم ساعت زحمت کشیدم توجیهش کنم من با خریدن ایرپاد اپل بیشتر ناراحت میشم تا خوشحال :|


پیرو پست قبلم امروز یه جایی رو پیدا کردم که این کارو میکنه البته اگر هزینه های خیلی نجومی نداشته باشه. خیلی هم کاراشون مورد پسند و خوب بود. عاخجان عاخجان



کاش یه جایی بود میتونسم برم متراژ و نقشه خونه و سبک مورد علاقه م رو بهش بدم خودش وسایل مورد نیازم رو بخره بیاره بذاره سرجاشون. دیوانه شدم از بس به رنگ پارچه مبل و گلدون و سایر داستاناش فکر کردم :(


مثلن فرصت دیدن  آینده رو به طور محدود داشتیم. ماهی دوبار شاید. فکر کن میتونسی ببینی حالا اگر این تصمیم رو بگیرم تهش چی میشه ینی ؟


کاش میتونسم یه سری از آپشن های گوگل کروم رو با فایر فاکس ترکیب کنم ، برسم به مرورگر ایده آل م .


امروز هما پیام داد یه شعر عاشقانه برای سالگرد ازدواجش پیشنهاد بدم.حقیقتا هرچی بهش فکر میکنم نمیفهمم کجای راه رو اشتباه رفتم ؟!




مدت ها بود دنبال یه راهی بودم که کمتر چای بخورم. امروز یه کفشایی پوشیدم که برخلاف انتظارم تق تق صدا میده :| حتی جرات ندارم از جام پاشم برم چای صبحونه م رو بریزم :|  بعد هی به خودم میگم سعیده اعتماد به نفس داشته باش یه تق تقه دیگه ! ولی متاسفانه وقتی از جام  پا میشم  دلم میخواد هرچی زودتر تو افق محو بشم :(
مسئله خود به خود و به همین سادگی برطرف شد :دی


اگر نظر من رو بخوای ! کی باید گزارش رو بده؟ مدیر! پس کی باید بنویسدش ؟ قاعدتا مدیر! قدرت مهم تره یا نظر من؟ معلومه که قدرت :دی  در نتیجه کی باید گزارش رو بنویسه ؟ اینجانب :(


چند روزه کارت من دستشه با اون خرید میکنه. دیشب میگه " چه حس خوبی داره تو هی کارت بکشی sms ش بره برای یکی دیگه الان میفهمم خانوما چه لذتی میبرن".

من :|

- جدا من چرا تا حالا این حس رو تجربه نکردم ؟ احساس میکنم کلاه رفته سرم :/



قبلا دلم برای مقتول های جنگی میسوخت. پادکست " آدم های معمولی"  علی بندری رو که گوش دادم نظرم عوض شد. اونی که زندگیش تباه میشه قاتل س. 


بعد امروز که با لیلی حرف میزدیم میگفت زن بودن خودش مشکل هست اگر زنی باشی که میفهمه دیگه اوضاع غیرقابل کنترله !


خب میدونی من تو فاصله ی کمتر از دوازده ماه مجبور شدم دوبار جراحی کنم. ادمایی دیدم که هیچ وقت فکر نمیکردم، اضطراب هایی رو تجربه کردم که انتظارشون رو نداشتم. الان ؟ کمتر از ادما ناراحت میشم. کمتر بهشون فکر میکنم. حرفاشون دیگه به اندازه ی قبل برام اهمیتی نداره. الان چیزایی که فکر میکردم خیلی دوره رو باور کردم. هرچند قبلا هم، من ادم سلام زندگی، سلام صبح زیبا نبودم! ولی الان فرق میکنه. نمیدونم بگم چجوری ولی فرق میکنه. 

مطمن نیستم زندگیم به همچین تلنگری نیاز داشت یا نه. من قوی تر نشدم، اتفاقا شکننده تر شدم، اتفاقا ترس هام بیشتر شده. فقط نسبت به حساسیت های قبلم بی تفاوت شدم. نه صدتا ولی هشتادتا حداقل.



امروز خسته م خوابم میاد و بخاطر اینکه دوباره درد دارم اضطراب گرفتم. بخاطر همین هم از صبح دایورت کردم. به جهنم که کنترل پروژه اپراتور داره خودش رو میکشه که بهش زمان بندی بدم. زنگ زد، لهش کردم. 

ترجیح دادم امروز کار نکنم چون میدونسم خرابکاری میشه. همینجوری به مقاله خوندن ادامه میدم تا بلکه امروز تموم بشه.

backdoor به معنای درپشتی، توی نرم افزار اشاره داره به حفره های امنیتی که کمپانی سازنده از عمد توی محصولش میذاره تا بتونه مخفیانه به اطلاعات کاربرا دست پیدا کنه .یه سری نرم افزار ها تو دنیا هست که متن باز یا همون open source هستن مثل تلگرام. اینا میان کدهاشون رو در اختیار همه قرار میدن اینجوری برنامه نویسا میتونن کداشون رو بررسی کنن و مطمن بشن توش حفره ی امنتیتی وجود نداره. یه سری نرم افزار دیگه هستند مثل واتس اپ که اینکارو نمیکنن. تلگرام خیلی جاها فیلتره ولی واتس اپ نه. به هرحال استفاده از هرکدومشون انتخاب ادماست.




مامان بهم مقادیر قابل توجهی لواشک آلبالو داده. فقط امیدم به اینه که در زمینه ی سلف کنترل پیشرفت کرده باشم. وگرنه که اون میمونه و من و معده درد و بیمارستان تو این کرونایی :/


اصلن انگار بازی یه جوری چیده میشه که دست از سر خودت برداری. من به شدت نسبت به خودم سخت گیرم شکست ها رو به سختی میپذیرم یا حتی نمیپذیرم ! و اگر تو یه کاری عالی نباشم فکر میکنم افتضاحم ۱ حالا فکر کن الان دارم رو یه پروژه ای کار میکنم که لایو در حال استفاده س (به ندرت پروژه های ما این مدلی هستن و بله ! من دیقن تو جایی هستم که نباید باشم:|) و کوچیکترین اشتباهت رو کلی ادم میتونن ببینن. همین برای اینکه سطح اضطراب من  تو سقف باشه و برای هر اشتباهی پدر خودم رو دربیارم کافیه.

کاش دست از سر خودم برمیداشتم و قبول میکردم هرکسی دیگه هم جای من بود ممکن بود اشتباه کنه. حتی اگر خیلی عالی تر از من بود. نوشتنش راحته عمل کردن بهش ولی :(