در آستانه ی سال 97 قبل از تحویل من ایستاده بین یک عالمه ادم هیچ حسی توی صورتم نیست، آرزوی خاصی ندارم، آدما بیشتر از قبل برام عجیب و غریب به نظر میرسند، هرکاری مطلقا هرکاری ک قبلا برام ی معنایی داشت الان هیچ معنایی نداره، مغزم تو حالت بی وزنیه و هیچ درکی از محیط اطرافم ندارم.

حالا تو هم اگر دوست داری فکر کنی نشونه ی افسردگیه فکر کن، ولی اینا همش نتیجه ی مواجه شدن یه آدم کمال گرا با واقعیته، من گشتم، خوب نگاه کردم، خوب گوش کردم ولی هیچ کسی رو ندیدم ک لحظه ای رو تو زندگیش تو کمال مطلق سر کرده باشه. برام مثالی نزن ک ندیدی، از داستان ها خوشم نمیاد، از آدمایی که ندیدم یا تجربه هایی که توشون نبودم، اگر تو مرد ثابت کردن حرفت هستی بم نشون بده؛ یه واقعیت تو کمال مطلق.

 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد