در طول روز از بعضی اتفاقایی ک میفته ناراحت میشم، گاهی خودمو ب شدت سرزنش میکنم، مغزم هی میگ زندگی ی جور دیگ هم میتونست باشه، ولی وقتی شب میشه به طور کاملا اطمینان بخشی ب این نتیجه میرسم "همه چی سرجاشه". کمرم رو میذارم رو لوله ی شوفاژی ک از کف سالن میگذره، نوک انگشتامو از انتهای پتو میفرستم بیرون. با خیال راحت میخوابم.