دلیل کم نوشتنم سر شلوغیم نیست، افتادنم تو ی زندگیه روتینه. امشب فکر میکردم الان چن ماهه وضع همینه؟ صبح پا میشم خودمو تو بوی شامپوم و بخار دوش خفه میکنم، استرس دارم، طبق معمول ب زور صبونه میخورم، ضد آفتاب میزنم با رژگونه و ریمل صرفن برای اینکه شبیه مرده ها نباشم، میرم دانشگاه، میرم آزمایشگاه، هم گروهیم صد تا خرده فرمایش داره ک همه رو انجام میدم، من ب طرز غریبی جلوی این آدم کوتاه میام، چرا کوتاه میام؟ آدم خیلی خاصیه مثلن ؟ نه چون حوصله ندارم کوتاه نیام، حوصله ندارم باش بحث کنم، حتی حوصله ندارم ب غرغرهاش گوش کنم، آخرین باری ک غر زد بش گفتم بعد دفاعم ی روز از صب تا غروب رو اختصاص میدم ب تو غر بزنی ولی الان دیگ غر نزن خب ؟ قیافش شبیه ه دو چشم شد بعدشم گفت من اصن همچین آدمی نیستم. نفمیدم منظورش چیه؟ مثلن آدمی ک از صب تا غروب ی روز رو نتونه غر بزنه؟ چ بی استعداد، من قابلیتش رو دارم ی هفته رو همین مود باشم حتی. تا خرده فرمایشاش رو گفتم، با بچه ها نهار میخورم، ی سریا رو واقعن تحمل میکنم، برمیگردم خونه، شام میپزم، علافی میکنم، میخوابم. ب همین مزخرفی .

فهمیدم ک فقط چند صدم بالا پایین تر میتونس دکترای بدون کنکورم  رو هم تضمین کنه، من با این سطح از خجستگیم فقط چند صدم کم دارم باورت میشه ؟ خنده داره، همونجوری ک تو کارشناسی خنده دار بود، من سال آخر فمیدم شاگردم ! خیلی اتفاقی. سیستم نمره دهی تو دانشگا میتونه در این حد مزخرف باشه. تلاش هیچ ربطی ب نمره ای ک میگیری نداره، مثلن من ی درسی رو نوزده شدم و واقعا هیچ نظری راج بش ندارم، تو بگو پنج دیقه برات بگم تو اون جزوه کوفتیش چی نوشته بود حتی همین پنج دیقه رو هم نمیتونم برات توضیح بدم، ولی ی درسی رو شدم کف کلاس، خیلی هم توش استادم، ترم پیشم همون رو تدریس میکردم. باورت میشه ؟ خنده داره.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد