300

از انقلاب بدم میاد چون بیش از اندازه شلوغه کثیفه و بوی مزخرف شیرینی و از این مرغ های تنوری میده (نمیدونم اسم تخصصیش چیه!) امروز انقلاب گز میکردیم من میخواستم برای بابا کتاب بگیرم سرندی پیتی هم میخواس برای باباش کتاب بگیره. انقلاب رفتن من محدود میشد به مترو، خط عابر پیاده، راسته ی کتاب های دانشگاهی، مترو، خونه، ولی قاعدتا برای بابا قرار نبود کتاب دانشگاهی بخرم پس امروز کشفیدم که انقلاب چن تا بازارچه ی کتاب هم داره ایضا یک کافه ی خوب هم کشف کردم که شیک موز شکولاتش قابل تحسین بود. از اتفاق های خوب دیگه ی امروز حرکت جانانه ی دونه برف بود که از ولیعصر اومد ما رو ببینه، سرندی پیتی برام کتاب خرید (خیلی دلم خواسته بود) بعد دورهمی لواشک انار با چاشنی گلپر خوردیم (این یکی تو انقلاب یافت نمیشه ولی تو کیف من به احتمال نود و نه درصد). 

خب باید بگم ک سرم درد میکنه بی خوابی این چند شب و پیاده روی امروز هم کلافه ام کرده، میخواستم ی تحیلیل بنویسم روی کشف کردن ولی ... بعدن اگر چیزایی که میخواستم بنویسم اومد تو ذهنم این پست رو تکمیل میکنم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد