282

چیزی که ما درست میدونیم اینه: آدمی که قید و بندهای خوب نداره آدم حسابی نیست.

ولی به یه چیزی دقت  نمیکنیم، قید و بندها برای ادم محدودیت میارند چه خوبشون چه بدشون. من فکر میکردم هر ادمی باید برای خودش ی سری ترین (مثل عزیزترین آدم، بهترین دوست ... و ی سری قید مشخص شده داشته باشه و بشون پایند باشه ولی هرکدوم از اینا ی حد میارند، دور ادم ی  دایره میکشند که باید توش بمونه، قیدها حتی خوب هاشون میتونند خطرناک باشند مثل وقتی ی آدم ب خاطر کسایی که فکر میکنه براش عزیزترند با ی عده آدم دیگه ک نمیشناسه میجنگه. راهش رها شدنه ولی منظورم رهایی که بیخیالی بیاره نیست منظورم دقیقن اینه که آدم شعاع اون دایره ای که یه قید خوب اطرافش ایجاد کرده رو میل بده به بی نهایت ی مثال خوبش مثلن اینه آدم به عزیزترین هاش محبت میکنه حالا به این فکر کن که تعداد این عزیزترین ها میل بکنه ب بی نهایت اون وقت محبت تو هم میل میکنه بی نهایت شاید حتی خود آدم هم میل کنه به بی نهایت. کار سختی به نظر میرسه.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد