64

یکی از پروژه های بنیادین و خطیر در منزل ما شسته شدن ماشین آقای پدر است. این پروژه بسیار بلند مدت محسوب میشود و عملیات مقدماتی آن بیش از چند ماه ب طول می انجامد. به صورت خوش بینانه آمارها نشان میدهند این پروژه تقریبن سالی سه بار به مرحله ی اجرا میرسد. آقای پدر اصلن و ابدن هیچ اعتقادی ب کارواش نداشته و ندارند متاسفانه ایشان هیچ اولاد ذکوری هم ندارند ک نقش کارواش را برایشان ایفا کند. البته نداشتن اولاد ذکور خیلی از نظر آقای پدر موضوع حاد و لاینحلی نیست. به عنوان مثال سال گذشته که عموها آمده بودند خانه ما مهمانی ایشان فرصت را غنیمت شمرده اتول گرام را ب دست پسر عموها سپردند تا شسته شود بدون داشتن ذره ای عذاب وجدان - من خودم سه روز ب این حرکت میخندیدم- البته همیشه از این فرصت ها پیشامد نمیکند و آقای پدر گاها مجبورند خودشان وارد عمل شوند. نکته اینجاست ک ایشان نه حوصله این کار را دارند نه استعدادش را و اعتقاد عجیبی هم ب صرفه جویی در مصرف آب-صرفن در مورد شستن ماشین- دارند. یک بار من خودم ناظر این کار بوده ام .  ایشان یک سطل را پر از آب نموده از وسط سقف ماشین آب را سرازیر کردند. گفتم:

" ب نظرم الان دقیقن شبیه گورخرای آنگولایی شده از هر قسمتش ی خط آب اومده پایین "

البته فکر کنم آقای پدر زیاد از این تعریف خوششان نیامد چون گفتند دیگر نیازی ب نظارت من برای ادامه شستشو ندارند.

ب هر حال من دعا میکنم بارش رحمت الهی در این روزها ادامه دار باشد زیرا الان چند روز است ک ماشین آقای پدر بیرون از پارکینگ زیر باران است هرچند باران ماشین را تمیز نمیکند ولی از سر رخش ما زیادی هم هست و میتواند کمی در حفظ آبرو موقع رفتن ب عید دیدنی موثر باشد.