الان وقتشه نعره برآورم و پیرهن جر دهم یا زوده ؟

داشتم با سرعت بسیار بالایی قدم میزدم و ب این فکر میکردم ک حسابی کارهایم در هم پیچیده شده . جناب فینگیل دانشمند درونم ک همیشه در این مواقع وظیفه ی توی قوطی کردن احوالات اینجانب را دارد هم مشغول نصحیت کردن و غر زدن بود. در همین حین یک راننده محترم از فرعی با سرعت پیچید توی خیابان و در فاصله ی یک میلیمتری من زد روی ترمز. اینجانب ب خاطر اینکه یک نفر پیدا شده و من میتوانم دق دلی کارهای عقب مانده و ایضا صبح خواب ماندنم را سرش خالی کنم بسی مشعوف گشته برگشتم  حسابی اخم کردم دستم را آوردم بالا و دهانم را باز کردم بگویم " آقای محتررررم حواست کجاست ؟؟؟؟ " ک در همان وضعیت خشک شدم. استاد فرآیند با یک لبخند جکوند! پشت فرمان بود. :|