ساعت هشت و نیم خوابیدم ک زود بیدار شم. دوازده شب داشتم قر میدادم قارچ کباب میکردم، ساعت دو و دو دیقه اس دارم آهنگ گوش میدم و الباقیش رو خدا بخیر کنه! 

 


هنوز نیمدونم چطوری بعضیا بدنشون رو از لذت سبکی ک دوش حموم میتونه بش بده محروم میکنن. امروز ک زیر دوش نیشم تا بناگوش باز بود داشتم ب این حس فکر میکردم به این سبکی ای ک آب می تونه ب بدن آدم بده. کاش ی مایعی هم بود آدم میریخت رو فکراش بعد میگف  آخیییییییییییییش سبک شدم.

 -یکی تو کارخونه شامپو بچه فیروز ب ذهنش رسیده شامپو با عصاره آلوعه ورا بسازه، با توجه به بوی فوق خفنی ک این محصول داره، من تو این مورد روی این شخصو عمیقا میبوسم، حتی اگ اسلام در خطر باشه D:


 در طول روز از بعضی اتفاقایی ک میفته ناراحت میشم، گاهی خودمو ب شدت سرزنش میکنم، مغزم هی میگ زندگی ی جور دیگ هم میتونست باشه، ولی وقتی شب میشه به طور کاملا اطمینان بخشی ب این نتیجه میرسم "همه چی سرجاشه". کمرم رو میذارم رو لوله ی شوفاژی ک از کف سالن میگذره، نوک انگشتامو از انتهای پتو میفرستم بیرون. با خیال راحت میخوابم.


-لذت دیدن ی course آنلاین اینه ک میتونی پاهاتو تا جایی ک راه داره دراز کنی تو شل ترین حالت ممکن لم بدی تخمه بشکنی سر کلاس هم باشی. من تست کردم یادگیریم به صورت نمایی میره بالا. 


ساقیا می هی هی هی هی بریز بنویس گر که نرقصم هوووووووووووووووووووووووووووووو هوهو ،  هم اکنون طبقه پایینی ها.


فرزندم این حقیقی ترین واقعیتیه ک وجود داره، آدم تنهاست، تنها به دنیا اومده و تنها میمیره. برای همین من هیچ شوقی برای دعوت کردن تو ب اینجا ندارم.


دیروز با ی تماس از طرف عروس شامل این مضمون " حالا یه بارم ک شده من رو به دانشگاهت ترجیح بده مگ چی میشه ؟! " با سایرین رفتم مراسم جهیزیه بینون! چن تا مراسم هس ک من تاحالا تو زندگیم نرفتم، سیسمونی! حنابندون !! و جهیزیه بینون که به حمدلله آخری دیروز حاصل شد :دی 

اگه شمام تا حالا نرفتید مراسم جهیزیه بینون اینجوریه ک شما میرید تو خونه مردم بعد در همه جاشونو باز میکنند ب شما نشون میدن! بعد شمام هی باید بگید مبارک باشه مبارک باشه دست پدر مادرتون درد نکنه به سلامتی و اینا. شما نباید تو این مراسم روتون نشه جایی رو نگاه کنید چون زشته زحمت کشیدن! جایزه ی گاف بزرگ هم تعلق میگیره ب من اونجایی ک عروس گف بیا حمومم رو هم ببین، با توجه به فضای ذهنیم من فکر کردم وای عمرن، بلند جواب دادم مرسی خودم حموم دارم ! و حضار :)))) و من :|  


اینقد بزرگی ک حتی تو خیالمم جا نمیشی .


ریشاشو زده، پاشده اومده دم خونه من میگ سعیده تا میتونی منو سیر نگا کن. وااااای چ پسریم. هعی.. دوماد ما رو هم خدا آفریده ب هرحال :| 


ظالم همیشه مورد اتهام و قضاوته. ولی ب نظر من مظلوم هم ب اندازه ظالم مقصره. چون این قضیه دو طرف داره، کسی ک ظلم میکنه ، کسی ک ظلم رو میپذیره. اینکه قبول کنی مورد ظلم واقع بشی ب اندازه ی ظالم بودن بده. من بیشتر از اینکه از ظالما بدم بیاد از مظلوما بدم میاد. میدونی چرا؟ چون ضعیفند یا ضعف رو می پذیرن. برا همینم وقتی یکی میاد پیشم آه و ناله میکنه ک شکست عشقی خورده، یا فلانی فلانش کرده ، من هیچ وقت باهاش همدردی نمیکنم. فقط بش میگم قوی تر باشه. نه در برابر دیگران، در برابر وجود خودش. 


سارا برام پیام داده که" من شب دارم میرم مهمونی. الان رفتم خونت گشنم بود شامت رو خوردم" :|  ولی من اون موقه ای ک داشتم کلید خونم رو میدادم بش اصن منظورم این نبود D:


برف پاک کن تاکسی یواش یواش اینور اونور میره، بنان تو گوشم الهه ی ناز میخونه، من فکر میکنم ب خودم، هیچی تو این دنیا مال من نیست، به هیچ جا تعلق ندارم، هوای هیچ کس تو سرم نیس، فکر میکنم چقدر سبکم، فکر میکنم میتونم مث اکثر خوابام رو نوک پنجه هام بلند شم بپرم! برف پاک کن تاکسی یواش یواش اینور اونور میره، بنان تو گوشم الهه ی ناز میخونه، من نمیپرم. 

 

-هنوزم یه عده تو تلگرام هستند ک به ماه های سال و روزای هفته و ساعت های روز سلام می کنند ! ما هذا ماذا فازا عزیزم ؟!



هجرت بکشت و وصل هنوزت مصور است؟!

زنهار از این امید درازت که در دل است

هیهات از این خیال محالت که در سر است


+ سعدی فرموده با حرکت سر به طرفین به نشانه ی تاسف!



-سارا یه هفتس رفته خونه مامان اینا و نمیدونم تو خونه مامانم اینا چ خبره  ک انگار ن انگار من اینجا وجود دارم اصن! آقا من اینجاااااام، من اینجامااااااااااااااااااااااااا، و فریاد زنان از کادر خارج می شود. :|

- یک ساعته دارم دنبال قیچی ابروم میگردم. آخر سر عصبانی شدم داد زدم خدایااااا قیچی ابرومو بده ! یهویی دیدم ی چیز براقی تو منتها علیه اتاق خوابم از پشت چمدون داره چشمک میزنه! خدایا از تو توقع نداشتم ب هر حال :| 



قد و قواره این آقایی که باش کار میکنم در حد و اندازه ایه ک آدم دوست داره بش بگه این پایین هوا خیلی آلودست، اون بالا هوا چطوره ؟ :|


 در راستای صاف شدن دهنم تو خونه سارا باید بگم که

یکی از لذت های دنیا اینه که لم بدی رو کاناپه پاتو بذاری رو میز. بیایید همدیگه رو از این لذت محروم نکنیم. 


اینجوریه ک من روزایی ک نهار ندارم و میخوام برم دانشگاه با ظرف غذام میرم در خونه خواهرم میگم دانشجو ام بدید در راه خدا. در نود درصد موارد هم جواب داده. 


اگه تا الان ios تون رو به ورژن جدید آپدیت نکردید، به جد بهتون پیشنهاد می کنم همچی ظلمی در حق خودتون نکنید. 


تو وجود آدم احساسات مختلفی هست. خب اینا برا چیه ؟ برا اینکه به موقع بروزشون بدی. دستور العمل داره. بعضیا بلد نیستن. مثلن تو روی طرف میخندن بعد میان پشت سرش میگن عجب آدم بی شعوریه من ناراحت شدم ازش! یا وقتی دارن شوخی میکنن یه تیکه درشتم میندازن توش که خالی از لطف نباشه! یا عصبانی میشن تا خودشون رو لوس کنند یا عصبانیتشون از یکی دیگه رو سر یکی دیگه خالی میکنن. باید ی دوره آموزشی یا یه دفترچه راهنما " احساسات کی و چگونه" !برای این آدما باشه. همچنین من آرزو می کنم آدما یاد بگیرن مجبور نیستن همه هم نوعاشون رو بذارن تو یه ردیف، بهتره بذارنشون تو یه صف، اونایی که خوششون میاد رو بذارن نزدیک تر و کسایی که دوست ندارن رو بذارن دورتر. میدونی چی میگم؟ مجبور نیسی همه رو بذاری تو ی ردیف بعد بگی تو رکی اینجوری نباش تو مغروری اینجوری نباش،  از مغرور بودن طرف خوشت نمیاد بذارش دورتر خوشت میاد بذارش نزدیک تر. اینجوری به آرامش اعصاب خودت و سایر ابنا بشر لطف بزرگی می کنی.